ملک یار

وبلاگی برای اندیشیدن با یکدیگر

ملک یار

وبلاگی برای اندیشیدن با یکدیگر

پایداری یا تعادل ( سیری در معنای زندگی )

در ردیف دوم سالن سرباز فرهنگسرای سرو نشسته بودم و به سخنان پروفسور صدریا گوش می دادم ؛  «معنای زندگی وجود ندارد !!! » به محض بیرون جهیدن این جمله از دهان پروفسور ، گیجی وسیعی جمعیت را فرا گرفت گویی فرایند ذهنی حضار به دنبال الگوهایی برای درک این رخداد می گشت که با ساختارهای شناخته شده مادی موجود مطابقت داشته باشد. .  برای لحظاتی قطبیتی را در فضا احساس کردم در یک سو  بیگانه گانی را محصور در سیم های خار دار کمپ های پناهندگی  سرزمین خویش می دیدم و  از دیگر سوی  شهروندانی را با تاریخ زمین زیر پایشان می یافتم. آیا ژنتیکی که در سخنان پروفسور  قالب میراث ژنتیکی درختان کهنسال را به خود گرفت عامل اصلی معنا بخشی زندگی است یا محیط خارجی ، جهت دهنده سیستم زنده انسانی است ؟ جالب است وقتی این مقولات را کنار هم می گذاری خط سیری از شناخت را می یابی . اگر ژنتیک را به تنهایی معنا بخش زندگی انسان بدانیم به گمانم حلقه گمشده داروین توهمی بیش نبوده است و اگر عامل محیطی را جهت دهنده این سیتسم زنده خوانیم خود را راضی به جبری مطلق کرده ایم حال آن که پیچیدگی نه فقط بیانی از ساختارهای پیچیده انسانی بلکه نشانی از تکاپوهای غیر خطی سیستم های پیچیده است که بیانگر وجود پیچیده انسانی است که اگر آن را قائل به یک وحدت وجود ( تعامل میان دل ، ذهن و تن ) دانیم آدمی را به سمت تعادل و دور از پایداری های لحظه ای معرف حیات خاص انسانی سوق داده و  واژه « نمی شود»  را معنا می بخشیم . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد