بر سر سجاده ات به دعا می خواندی
آن سوز و گداز را بر در خانه اش می خواندی
دیدمت برق نگاهی در رخساره بود
دیدار من و معشوقم بر سر سجاده می خواندی
هرچند که آگه به آن راز دلم نبودی
اما همه ذکر و طلبم را درسرت می خواندی