ملک یار

وبلاگی برای اندیشیدن با یکدیگر

ملک یار

وبلاگی برای اندیشیدن با یکدیگر

طبیعت گرایی ناسیونالیستی

مفهوم دوست دار طبیعت بودن چیست ؟ خیلی دردم آمد . به یک باره دیدم رابطه با طبیعت که فخر فرهنگی و سیستم باوریش بود در خارج از بستر فرهنگی معنایش عوض شد . طبیعت نیز در پی مالکیت بر مکان به استثمار کشیده شد و مقلوب سیستم اداری ، مالی و أمنیتی گشت. یک درخت سرو کهن سال با یک درخت سکورا یا گیلاس شاید در ظاهر متفاوت باشند اما هر دو به یک اندازه در خاک خود ریشه دوانده اند . شکایتم از این است که اگر رابطه با طبیعت و هستی را عنصری أساسی در درک و فهم زیبایی بدانیم آیا این زیبایی نیز مبتلا به مرض ناسیونالیستی نشده است ؟ 

آیا زمزمه رودخانه صدای پدر پدر بزرگ من است ؟

"زمزمه رودخانه صدای پدر پدر بزرگ من است ."این جمله ای زیباست از تصویر طبیعت و زیست بوم در ذهن انسان امروز خواستار آن . چندی پیش در جشن دوستان زیست پایدار مانا بودیم . یکی از عزیزان زیبا گفت که برای او طبیعت این شهر و زیست بومش در رابطه او با گلدان کوچک اتاقش است و یا خرگوشی که به قول دیگر عزیزی علی رغم این که حیوانی أهلی نیست اما در رابطه ای انسانی با او حتی أهلی می شود . أهلی کردن طبیعت زنده با ایدئولوژی مصرف گرایی انسان محور بسیار متفاوت است و مشکل ما در جنبش های حمایت از محیط زیست نیز برای کاهش این ایدئولوژی مصرف  در فهم طبیعت به عنوان یک فضائی نمادین است که ارتباط با آن در کاهش اثر بر آن معنی می شود . جایی که برای مبارزه با ایدئولوژی مصرف خود ایدئولوژی دیگری می سازیم . جدا کردن زباله های خشک و تر خوب است اما روی صحبت ما با کدامین طیعت است ؟طبیعتی که به تصویر می کشیم و یا طبیعتی که در رابطه تؤامان دل ، تن و دهن خود تجربه می کنیم ؟ 

شاید این کلام  جمله پایانی مناسبی باشد :"جایی باشیم که  بتوانیم انقدر بیندیشیم که می توانیم کنش کنیم ."

کاستوریادیس

یکی از بحث های پایه ای کاستوریادیس این است که چگونه جامعه از طریق "نهادهای تخیل آفرینش " حرکت می کند . او جامعه را یک کلیت ، یا طبقاتی نمی بیند بلکه جامعه را مجموعه ای از خرده گروه ها می داند . این مردم عادی هستند که در خرده تشکل های خوشان قادرند منابع دست یابی به خواست هایشان را تهیه کنند و به خواست هایشان جامعه عمل بپوشانند که کلید واژه مهم در توصیف این توانایی "داشتن خودمختاری " است که این نگرش را از نگرش پوپولیستی جدا می کند . در این نگاه ، کم ارزشترین عنصر جامعه بالا ترین إمکانات را در اختیار دارد تا بتواند صریحاً خویشتن آفرینی کند . از طریق خویشتن آفرینی است که هر فرد در جامعه می تواند نهادهای تخیل آفرین جامعه را شکل دهد یا بر آن اثرگذارد . بنابراین شرط جامع عمل پوشانیدن به خواست ها ، امکان داشتن حیطه تخیل و خویشتن آفرینی مداوم است که خود شامل کنش ها و پویایی های ذهنیی است که آن را نه می توان با عینیت های کنشی جامعه شناخت و تحلیل کرد، نوعی کنشگری انقلابی متفاوت با ذهنیت انقلابی و جایگاه تشکیلات را می طلبد ، حیطه تعریف کنندگی أخلاق بیرونی را به نقد می کشد و نگاه إثبات گرایانه را مردود می داند و مفهوم پیش قراولی را زیر سئوال می برد . بنابراین برای کاستوریادیس وجود قدرت تخیل و پس از آن تصور فرد است که کنش و خویشتن سازی را ممکن می سازد و برای آن نیازمند خودمختاری است . بنابراین کاستوریادیس هم با سوسیال دموکرات ها در می افتد و هم با لنینیست ها و بسیاری از تفکرات ایدئولوژیک را به نقد می کشد که از آن ها می توان به اگزیستانسیالیسم ، مارکسیسم اورتودکس ، ساختارگرایی ، لاکانیسم ، پست مدرنیسم و کانتنی های نوین اشاره کرد .