ملک یار

وبلاگی برای اندیشیدن با یکدیگر

ملک یار

وبلاگی برای اندیشیدن با یکدیگر

URBAN LIFE and POIESIS


The right to the city is like a cry and a demand ; a cry out of exigent demand by those deprived of basic material and legal rights , and a demand  based on an aspiration for the future by those discontented with life as they see around them and perceived as limiting their potentials for growth and creativity . But this right slowly meanders through the surprising detours of nostalgia and tourism , the return to the heart of the traditional city and the call of existent or recently developed centralities  .  Such an aberration  in the  current modern urban life have made GREED as the profit motive, the euphemism which is  producing  growth at the expense of vital fluxes (anarchy players) and stifles creativity  and livability  in human life while the genuine growth is being determined by  extension , enhancement and deeping of the whole which is not a yes no property but a gradual property of matter according to it degree of wholeness , degree of harmony and degree of structural coherence . According to this presumption , livability of urban life is an unfold  structure that cannot be created by Issuing detailed instructions , morality establishment and technic as a means of knowledge presentation whereas  urban life structure is an emergent property of  vital matter that it's livability admit diversity , complexity and tensions between interpretations and ambiguity which are leading us to POIESIS as a dynamic presentation of knowledge rather than technic as a linear narrative one . There fore , the much number of human behavioral actions should be based on poiesis in the soul through the cultivation of virtue and knowledge not technical Imitation that contributing to the homogenization of representations that we can call it subdued brilliance .  

واژه ها و معنا

گاهی وقتی با واژه هایی چون  بزرگ منش ، پر عظمت و ارزشمند روبرو می شوم قلمم از شتابش می کاهد . زمانی که درونمایه فرهنگ و غنای تجربه شده یک فضا زبانی جز در و دیوار فرسوده را نمی یابد . زمانی که تنها بازمانده یک بزرگمرد خاطره ای جز پر مشغلگی پدر را به یاد نمی آورد . زمانی که تجربه و دانش در گذر از دیوار تجدد خود را مقطوع النسل      می کند و تار و پود زندگی تنها در سطرهای کتاب بازنمایی می شود و حتی نه در حاشیه نویسی های آن. چقدر نوشته ، چقدر شعر ، چقدر فیلم و آواز در جستجوی آزادی ، قانون و وطن . اما آیا هست خاطر یک کودک خردسال فهم آزادی در آغوش گرم او ، درک قانون از به شب رسیدن روز  و حس وطن در زیر کرسی تن سوز ؟  

چگونه بنا می تواند تأویل گر زمان ما باشد ؟

ایده اصلی کتاب سرشت نظم پدیده زندگی (The Nature of Order – The phenomenon of life) کریستوفر الکساندر این است که زندگی ساختارمند است و کیفیتیست که به خاطر وجود یک ساختار مشخص در تمامیت پدیده حاصل می گردد و بر پایه این ساختار توصیف کننده آن چیزی است که ما به عنوان کیفیت ساخت مصنوعات درک می کنیم .

گفته می شود که راز و قلب تپنده یک روند زنده ، توسعه ، تقویت و تعمیق در کلیت آن است . بر این اساس یک ساختار بر پایه حفظ تحول خویش می تواند زنده بماند و این موضوع بیانیست از این که ما نمی توانیم با طراحی یک بنا ، ساختار زنده کاملاً آشکار آن را خلق کنیم که آشکارا زندگی خویش را بنمایاند و سپس با انواع مصالح آن را بسازیم . بلکه ساختار یک بنا می بایست در زمان ، خود را آشکار سازد. اما از یک سوی معماری با دلالت ضمنی ، تصویر سازی ذهنی و نمادگرایی بازنمایی می شود که نشان گر حضور عنصر تاریخی ، همچون یادبود و یادگاری به مثابه پیش شرط تجربه حال طراح می باشد . از دیگر سوی ، حیات ساختار یک بنا منوط به حفظ تحول آن در بستر زمان است که دیگر با عنصر یادواره ای تاریخ تعریف    نمی پذیرد بلکه ماجرایی است ذاکر از وقوع یافتن و روی دادن ساختار بنا در قالب دگرگونی های خودنوسازنده و پدید آورنده ساختارهای نوین ارتباطی که می تواند ضامن سیر فرایند مدرنیته آن باشد . بر پایه این دو روند تاریخی که اولی مفهوم ساز شکل ساختار بنا و دیگری معنا بخش آن به عنوان اثری هنری است مسئله ای مرکزی این خواهد بود : چگونه مفاهیم حاصله از خلق اولیه اثر به وسیله طراح می تواند در تلفیق با عناصر فرهنگی ، اجتماعی مناسب در بستر زمان ، تسهیل کننده دگرگونی های ساختاری اثر ، معنا بخشی به آن و شکل گیری مدرنیته اش باشد ؟