ملک یار

وبلاگی برای اندیشیدن با یکدیگر

ملک یار

وبلاگی برای اندیشیدن با یکدیگر

درگاه انسانیت

زمانی فکر می کردم که چقدر انسان ها کوته فکرند . زمانی می انگاشتم که چقدر انسان ها نادانند . زمانی فکر می کردم که دانایی از این زمین رخت بسته است و زمانی فکر می کردم که دنیا غمبار است . اما امروز . آه نمی دانم نامش را چه گذارم ، رحمت ، محبت یا شاید بخشندگی او ، نمی دانم . اما می دانم که امروز فکر می کنم دنیا نه بر پایه غم ها بلکه بر پایه شعف و تقسیم کردن آن رغم می خورد . زندگی زیباست و آنان که این زیبایی ها را نمی بینند خود را از موهبتی عظیم محروم کرده اند . شاید تفاوت نگاه امروزم به دنیا در این است  که غم را نه زاده زندگی انسانی  بلکه جزئی از مرحله ورود به زندگی انسانی می دانم  . انسانیت واژه عمیقیست . غم خود می تواند دروازه ای به سوی حیطه شعف باشد .آن گاه که غم نه از شادی دیگریست ، نه از یافته ها و داشته های دیگریست ، نه از دیدن دستمزد تلاش دیگریست بلکه از انفعال خود است ، از کم کوشی خود است ، از صادق نبودن با این خود است . شاید انسان بودن را در این بدانیم که دیگری از دست و زبانمان در امان باشد . اما باورم بر این نیست . انسانیت نه ارج نهادن به حق طبیعی دیگری در آسایش از دست و زبان است بلکه از آن بالاتر و در ظرفیت تقسیم کردن تک تک شعف های خود ، دانسته های خود و احساسات تعالی بخش خود است که امریست دشوار . حال یک سئوال دارم :

 ما کجای این مسیریم ؟   آیا هنوز به دنبال پا گذاشتن بر دوش دیگری برای بالا کشیدن خودیم ؟ یا در پی کاویدن جایگاه خود در این نردبان تعالی هستیم ؟ یا که بیش از آن را متصور هستیم ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد