ملک یار

وبلاگی برای اندیشیدن با یکدیگر

ملک یار

وبلاگی برای اندیشیدن با یکدیگر

نمی دانم چرا آدمی زاد این گونه است ؟

زمانی که ریسمان عشقت در چنبره خود گرفتتش به دنبال راه فراری از آن تیرس رس عشق ، دنیایی دیگر را طلب می کند و زمانی که احساس می کنی از عشقت خسته شده و ریسمان را می گشایی و رهایش می کنی به دنبالت سرازیر می شود و قفس عشقت را خواهان می شود .

چرا آدمی این گونه است ؟

زمانی که در خوشی و مطمئن از عشقت زندگی می کند تنها چیزی که نمی بیند تو است و آن گاه به خود می آید که تو مسافتی طولانی را دورشده ای . آن زمان است که تو را در می یابد و به تو نزدیک می شود . بازهم تو آن را رجحان می دهی بر در خانه ات اما آخر چرا فقط در این زمان باید بتوانی وجودش را بیابی ؟ چرا این وجود آنقدر کوچک و حقیرانه در پشت انبوهی از منیت ها سر بر زیر افکنده و فقط در زمان پریشان حالی این آدمزاده است که جرأت بروز را می یابد ؟

از خودم پرسیدم آبا می توانم به این راضی گردم و در انتظار لحظاتی گردم که در پس غم دوری باز     بارقه ای از این منبع حیات بخش را دریابم ؟

نه نمی توانم . دیگر نمی توانم . من نیاز لحظه به لحظه این جان را دارم و اگر در او  نیابم بدنبالش       می گردم شاید آن را در رگه های یک سنگ دگرگونی یابم در لبخند یک دوست ، در آب روان رودخانه . من بی آن مرده ام و برای یافتنش از هیچ لحظه ای دریغ نمی کنم و از هیچ نترسم چرا که جان من در گرو آن است  .

نظرات 2 + ارسال نظر
سمایه سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:20 ب.ظ

خیلی دوستت دارم
از اینکه اینقدر به هم نزدیکیم
و نوشته هات اثبات حال دقایقه منه
خوشحالم!

سمیه جان یادمه یک روز از من خواستی چند تا کتاب در مورد عشق بهت معرفی کنم . من احساسم اینه که تو بدنبال بیان درک های عمیق درونیت می گردی اگر بخوای می تونم بیشتر از چند تا کتاب بهت معرفی کنم شاید وقتش باشه از عشق به لذتت خارج شی و دنبال عشق به عمل بگردی و برای این مهم یارانی رو لازم داری که کمکت کنن حقیقت های دریافتیت را در قالب واقعیات ارائه کنی

آرمان چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 ب.ظ

عشق واقعی در روزهای سخت و دشوار بروز پیدا میکند همانگونه که در روزهای سخت از معشوق آرامش میگیری باید در روزهای سخت یار به او آرامش دهی آن گاه پس از گذشت روزهای سخت است که عشق واقعی نمایان میشود.

با فرمایش شما کاملاْ موافق هستم اما یک نکته : عاشق غم معشوق را به جان می خرد . سختی راهشان را به دوش می کشد و خود را در یار می یابد اما درد . واژه درد به نظر بنده در این به دوش کشیدن ها و به جان خریدن ها نقش کلیدی بازی می کند چرا که دردی که شخص سومی برای یکی از دویار ایجاد کرده است هیچ آسیبی به رابطه عشق این دو نمی زند و به جان هر دو یار خریده می شود ولی اگر درد ایجاد شده از سمت یکی از دویار باشد و یار درد کشیده عشقش را از دست دهد دیگر رابطه عشقی در میان نیست که او بخواهد برای تحکیم آن ، جان و دوش را نشانه رود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد